|
تنها ترین بهانه زنده موندنم با تو بودن است
سلام دوستان عزیز به وبلاگ خودتون خوش امدید لطفا قبل از خارج شدن از وب نظرتون رو در باره ی وب برای من ثبت کنید و ممنون میشم اگه از ارسال نظر تبلیغاتی خوداری کنید
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 22:44 :: نويسنده : طاهر کاش اون لحظه اي که يکي ازت ميپرسه “حالت چطوره؟”و تو جواب ميدي “خوبم!”کسي باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: “ميدونم خوب نيستي…”تو که نيستي پريشان است خيالم / همه گفتند که من ديوانه حالمنميدونن که اين ديوانه در فکر شفا نيست / که هرچه باشد اما بي وفا نيست . . .حواسم را هر کجا که پرت مي کنم ، باز کنار تو مي افتد .با سيم ناز مژهات يه عمر گيتار ميزنم نگاهتو کوک نکني من خودمو دار ميزنم چشات اگه رو پنجرهطرح ستاره نزنن دست خودم نيست دلمو به درو ديوار ميزنمبزرگترين بازنده زندگي کسي است که نميداند قلب چه کسي برايش مي تپداگه يه روز فکر کردي نبودن يه کسي بهتر از بودنشه ،چشماتو ببند واون لحظه اي که اون کنارت نباشه رو به خطر بيار ،اگه چشمات خيس شد ،بدون داري به خودت دروغ مي گي وهنوز دوسش داريفکر نکني وقتي ازت دورم يعني فراموشت کردمنه فقط دارم بهت فرصت ميدم دلت برام تنگ بشههمه برايم دست تکان دادند ، اما کم بود دستاني که “تکانم” دادند .. .سکوتم را به باران هديه کردم تمام زندگي را گريه کردم نبودي در فراق شانه هايت به هر خاکي رسيدمتکيه کردمدل آرام را بي تاب ميکني ، دل بيتاب را آرامآخرش نگفتي:تو ، دردي يا درمان ؟دلم مي خواهد در آرامش آغوشت طولاني بميرم !نا اميدي همان اميدي است که بوي نا مي گيرداز بس که مي مانده ته دل . . .مرداب از رود پرسيد : چه کرده اي که اين چنين زلالي ؟ رود گفت : گذشتم !گر عشق گناه است و محبت کفر است ، کافر شده يک نفس گنه خواهم کرددقايقي تو زندگيت هست که دلت براي کسي اونقدر تنگ ميشه که دلت ميخواد اونو از تو رويات بيرون بکشي و توي دنياي واقعي با تمام وجوت بغلش کنيپشت دريا شهريست که يک دوست در آن جا دارد ، هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزيز است خدايا تو نگهدارش باش .بيـــا براي يکــبار هــم که شـــده…دست به خلاف بزنيـم…!من اندوه تـــو را مـــي دزدم…!تو تنهـايـي مـرا…!!بچه که بوديم ، بچه بوديم ، بزرگ که شديم ، بزرگ که نشديم هيچ ، ديگه همون بچه هم نيستيم ، برايعشق پاک بچه گي هايم دلم تنگ است .دلتنگي عين آتش زير خاکستر است ، گاهي فکر ميکني تمام شده ، اما يک دفعه همه ات را آتش ميزند .گفتي مسافري و من آنقدر عاشقم که سال هاست نماز دلم را شکسته ميخوانم...وقتي کبوتري شروع به معاشرت با کلاغها ميکند پرهايش سفيد ميماند، ولي قلبش سياه ميشودديگري جز تو مرا اين همه آزار نکرد / آنچه کردي تو به من هيچ ستم کار نکرد . . .من اگر انقدر که ياد تو هستم ياد خدا بودمان جهان نيمي از بهشت مال من بود . . .عشق ،يعني که تکان خورده و سرپا بشويمزورکي هم که شده در دل هم جا بشويمآنقَدَر صبر که شايد علفي سبز شودپاي هم پير شويم و متوفّي بشويم!دوستت دارم ها رو بگين قبل از اينکهبه دوستت داشتم تبديل بشن ...تقديم به کسي که اسمش انتها ندارد ، محبتش پايان ندارد ، فراموشيش امکان ندارد .مينويسم نامه و روزي از اينجا ميرومبا خيال او ولي تنهاي تنها ميرومدر جوابم شايد او حتي نگويد کيستيشايد او حتي بگويد لايق من نيستيمينويسم من که عمري با خيالت زيستمگاهي از من ياد کن ، حالا که ديگر نيستم . . .گفتي که بيا و از وفايت بگذر / از لهجه بي وفاييت رنجيدمگفتم که بهانه ات برايم کافيست / معناي لطيف عشق را فهميدم . . .وقتي ديدي ناراحتي يا خوشحاليت براش فرقي نميکنه ، ديگه وقتشه فراموشش کني . . .سوختن قصه ي شمع است ولي قسمت ماست / شايد اين قصه ي تنهايي ما کار خداستآنقدر سوخته ام با همه بي تقصيري / که جهنم نگزارد به تنم تاثيري . .
نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ  به وبلاگ من خوش آمدید موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||
 |
||||||||||||||||
تبادل
لینک هوشمند
<-PollName->
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت: